ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
-از یکی میپرسن فرق کچل با هواپیما می دونی چیه؟
میگه بابا ما سرمون میشه کچل که اصلا فرق نداره هواپیما هم نکته انحرافی است.
-یارو سکه میندازه صندوق صدقات ٬ سوارش میشه
-اگه دیدی یه سوسک پشت و رو افتاده و داره دست و پا می زنه، فکر نکن با دمپائی زدنش... داره به قیافه تو می خنده...
-یه بنده خدا پتروس فداکار رو با دهقان فداکار قاطی می کنه، میره انگشت می کنه تو حلق راننده قطار.
-یه دفعه دو تا هزار پا همدیگر رو بغل میکنن میشن زیپ
-یه نفر میره جوراب فروشی میگه آقا جوراب میخوام فروشنده میگه:مردونه ؟یارو دست میده میگه: مردونه
-به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه یخ ... ، میگن آخه یخ که موجود
محسوب نمیشه ، میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است
-شوتیه عینکش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشمش، سرش گیج میره میخوره زمین هوا میره ، نمیدونی تا کجا میره
-پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من
توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه
از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می کنم!
-یارو داشته دنبال جای پارک می گشته اما پیدا نمی کرد! در همون حال گشتن
به خدا میگه: خدایا اگه یه جای پارک برام پیدا کنیا من نماز می خونم، روزه
می گیرم که یه دفعه یه جای پارک می بینه و به خدا می گه! خدا جون نمی
خوادخودم پیدا کردم.
-رئیس: خجالت نمی کشی تو اداره داری جدول حل می کنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمی ذاره آدم بخوابه!
-دکتر برای یه بنده خدائی شیاف تجویز کردم ، یارو رفت و یکهفته بعد اومد
گفت آقای دکتر حالم خوب نشد بدتر هم شدم گفتم چرا ، گفت نمیدونم تا این
کپسول ها که دادین را میخورم دلم آشوب میشه
-نصیحت یه شوهر به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش…
بی توجه از بغلش رد شو… این کار از صدتا فحش براش بدتره
-طرف یه تیکه آشغال می پره تو چشمش . می ره جلوی آینه تو چشش فوت میکنه. خانمش بهش میگه دیوونه تو فوت نکن بذار اون فوت کنه!
-یه روزی از طرف دامپروری میرن گاوداریه یه بابایی. میگن شمابه گاواتون چی میدی میخورن. میگه پوست
هندونه، طالبی و ... دویست هزار تومن جریمش میکنن. چند ماه دیگه دوباره
میان می پرسن چی میدی میخورن یارو می ترسه میگه: چلوکباب، چلومرغ، و ...
اینبار دویست و پنجاه هزار تومن جریمش میکنن. میرن چند وقت دیگه میان میگن
چی میدی میخورن؟ میگه والا نمیدونم پولشو میدم خودشون میرن میخرن می خورن!
-یه پیرمرد چاخانه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو
نفر دعوامون شد، البته سال چهل و نه که مثل الان نبود دو نفر خیلی بود.
-به یکی میگن با ارّه برقی 100 تا درخت قطع کن ، 96 تا قطع میکنه خسته
میشه. بهش میگن پاشو روشنش کن 4 تا دیگه بیشتر نمونده ، میگه مگه روشنم
میشه...
-یارو داشت واسه دوستش تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش
داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد، منم نتونستم
فرار کنم اونم منو گرفت و خورد...
دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!
یارو میگه: ای بابا، کدوم زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی
-به یکی میگن اگه تو دریا کوسه بهت حمله کنه چکار می کنی؟ می گه می رم بالای درخت .
می گن : تو دریا که درخت نیست یارو می گه: مجبورم می فهمی ؟ مجبورررررم
خنده دار بود نه
آهــــایییییییییی
آهــــایییییییییی
هرکس از اینا داره برام بفرسته